چرا لوسیوس مالفوی ...

TESSA · 19:28 1402/07/05

سلام بفرمایید ادامه

گروه اسلیتیرین با فراز و نشیب شهرت تیره و تار خود مشکل دارد و همه این ها به لطف تعدادی از جادوگران این گروه مانند شخصیت منفی لوسیوس مالفوی است! در این بخش به دلایلی می پردازیم که چرا این شخصیت فانتزی بدترین ویژگی های اعضای گروه اسلیتیرین را در خود جای داده است و حکم لکه ننگی برای این گروه هاگوارتز به شمار می آید...

 

شخصیت نفرت انگیز لوسیوس مالفوی

لوسیوس فردی ملال آور، مخفی کار و ظالم بود ؛ در حقیقت این موارد برای اشاره کردن به قسمتی از جذابیت های رفتاری او کفایت می کند! از منفورترین ویژگی های او این مساله بود که شخصیت لوسیوس، تفکری که اسلیتیرین را به یک خانه شیطانی جلوه می داد، تقویت میکرد! در حالی که این برداشت به هیچ عنوان صحیح نیست! در مقابل فردی مانند لوسیوس، افرادی مانند اسکورپیوس، اسلاگهورن، آندرومدا، مرلین و حتی اسنیپ نیز وجود دارد. اسلایترینی ها ممکن است به دلیل حیله گری و جاه طلبی خود شهرت داشته باشند، اما این ویژگی ها به تنهایی چیز بدی نیستند.  این ویژگی ها دقیقا همان صفاتی است که همه جادوگران این گروه آن را دارا هستند و خود تعیین می‌کنند که آیا در مسیری تاریک قرار می‌گیرند یا خیر؟

  • مطمئنا لوسیوس مالفوی کسی بود که مسیر نادرست را در این ویژگی ها انتخاب کرد و آن ها را به بدترین شکل خود به نمایش گذاشت.

 

 

شیوه تعهد او در حمایت از آرمان های ولدمورت

ابتدا باید به سرکش بودن ویژگی خون اصیل بودن لوسیوس مالفوی اشاره کرد. اسلیتیرینی های زیادی هستند که جهان بینی ولدمورت را ندارند، اما سرسخت ترین حامیان او ، اغلب از این گروه هستند. اسلایترینی ها میراث تاسف باری از ضد ماگل بودن دارند که دقیقا به سالازار اسلیتیرین و اتاق اسرار او مربوط می شود.

لوسیوس مالفوی هیچ کاری برای از بین بردن این تصور نفرت انگیز انجام نداد و یک حمایت کننده خود برتر بین و خون اصیل در مورد این فلسفه بود. در واقع، او به عنوان یک مرگ خوار در نزدیک ترین حلقه یاران لرد ولدمورت قرار داشت.

او ماگل‌ها، ماگل‌زاده ها و کسانی را که خائن به خون اصیل می‌دید ، تحقیر می‌کرد و سعی داشت تا این تفکر را در خانواده‌اش نیز القا کند. این باورها مطمئناً از درون او تغذیه میشد، زیرا لوسیوس خود را برتر از کسانی می دانست که پیشینه او را نداشتند. شکی نیست که نظرات او نفرت انگیز بود، اما او فراتر از صحبت ها رفت و به ولدمورت در نقشه ها و اهدافش برای ”پاکسازی“ دنیای جادوگران کمک کرد.

او در جریان هر دو تلاش ولدمورت برای به دست گرفتن قدرت ، در کنار ولدمورت بود و نقش مهمی نیز در نبرد سازمان  اسرار داشت. این نگرش زننده او ،  نمونه ای از تفکرات بدترین جادوگرانی است که در اسلیتیرین یافت می شوند و او فقط به لکه دار شدن نام آن کمک کرد. لوسیوس فردی جاه طلب در تمامی راه های اشتباه بود. یکی از ویژگی های غالب در خانه اسلیتیرین جاه طلبی است. در حالی که بسیاری از افراد به خوبی از آن استفاده می کنند - مانند اسکورپیوس مالفوی که او را به فعالیت های آکادمیک هدایت کرد - دیگرانی مانند لوسیوس مالفوی آن را به چیزی نسبتاً ناخوشایند تبدیل کردند.

آرمان های لوسیوس مالفوی بر روی به قدرت یافتن ، نفوذ پیدا کردن و ارتقای موقعیت خود در دنیای جادوگران متمرکز شده بود. او مطمئناً کاری که برایش منفعتی نداشت را هیچ گاه به انجام نمی رساند. جاه طلبی او مطمئناً در ماهیتش نقش بسزایی داشت، و برای رسیدن به خواسته هایش ، اهمیتی نمی‌داد که به چه کسی آسیب می‌رساند یا نمی رساند. او به لطف کرنلیوس فاج (که دراین مورد بدون شک از ضعف فاج استفاده کرد) توانست بر تصمیمات وزارتخانه تأثیر بگذارد. همچنین مطمئن شد که در هیئت مدیره هاگوارتز قرار می گیرد تا کنترل مدرسه را حفظ کند و از کسانی که به آنها اهمیتی نمی دهد ، خلاص شود.

 

 

ناتوانی او در ایجاد تعادل بین تکبر و اعتماد به نفسش  

مانند بسیاری از اسلایترین ها، لوسیوس از خودش بسیار مطمئن بود. با این وجود، برخلاف بسیاری از آنها، او نتوانست مرز بین خودباوری و خودپسندی را طی کند. در حالی که اعتماد داشتن به توانایی های خود واقعیت خوبی است، اما اینکه بخواهید دیگران را به دلیل درک موفقیت خود کوچک بپندارید ، ناخوشایند است.

زمانی که دیگر سنی از لوسیوس گذشته بود، اینطور به نظر می رسید که علاقه زیادی به خرج کردن در میان اطرافیانش داشت، آن هم برای تقویت شهرت و قدرت خود!

چه کسی می تواند فراموش کند که با چه روشی در سال دوم تحصیلی هری ، برای تمام بازیکنان تیم کوئیدیچ اسلیتیرین ، جاروهای جدید نیمبوس 2002 را خریداری کرد تا به آنها شکوه و جلال دهد؟ یا چگونه در همان سال خانواده ویزلی و بی پولی آنها را مورد تمسخر خود قرار داد ؟ یا در کتاب جام آتش ،  به داشتن چنین صندلی های خوبی در فینال جام جهانی کوئیدیچ افتخار می کرد؟

همه اینها نه تنها او را به طرز غیر قابل تحملی از خود راضی نشان می داد، بلکه او را فردی بی ارزش به نمایش می گذاشت! لوسیوس عاشق این کار بود. او دائماً خودنمایی می کرد و ثروتش نیز  که از نسل های قبلی مالفوی به او ارث رسیده بود و آن را در اختیار داشت ، قطعاً به او در این امر کمک میکرد.

  • او همیشه به دنبال بهانه ای بود تا آنچه را که به عنوان موقعیت اجتماعی درخشان خود می دید، به صورت دیگران بکوباند.

 

 

استعداد نسبتاً بزدلانه  او در حفظ جانش  

لوسیوس فردی فوق العاده لغزنده بود و استعداد حفظ ظاهر خود را در این شرایط داشت. او پس از اولین تلاش ولدمورت برای کودتا با گفتن اینکه تحت نفرین امپریوس (فرمان) بوده است، موفق شد راه خود را در میان مشکلات باز کند. او همچنین پس از شکست ولدمورت برای دومین بار این کار را انجام داد. او به دیگر مرگ خواران اعتراض کرد، شواهدی علیه آنها ارائه داد و از رفتن به زندان بازماند.

به راستی که لوسیوس استخوان وفاداری در بدن خود نداشت و حاضر نشد با عواقب اعمال خود روبرو شود! اسلیتیرینی های زیادی وجود دارند که مانند لوسیوس عمل نمی کنند. آنها دیگران را زیر چرخ های خود له نمیکردند و  تنها با حفظ نام خود ،رفتاری خودخواهانه داشتند. در حالی که سوروس اسنیپ یک شخصیت فوق العاده پیچیده بود، او حاضر شد تا به عنوان یک جاسوس جان خود را به خطر  بیندازد.

برادر سیریوس که رگولوس نام داشت ، موفق شد یک جان پیچ را از ولدمورت بدزدد، گرچه او می دانست احتمالاً این کار به قیمت جان خودش تمام می شود. یا لیتا لسترنج برای ایجاد یک وقفه زمانی (که به نیوت و تسیوس کمک کرد) در هنگام فراخوانی گریندل والد، خود را قربانی کرد. آنها هیچ شباهتی به لوسیوس نداشتند.

  • باورهای لوسیوس ناپاک بود ؛ اما آمادگی او برای کنار گذاشتن آن باورها در هر زمانی که به سودش بود ، بزدلی و ناکارآمدی او را نشان می داد!

 

 

او زیرک بود ! اما از ماهیت حیله گری خود به خوبی استفاده نکرد !

لوسیوس فردی نفرت انگیز بود، اما از سوی دیگر، هوش غیرقابل انکاری داشت! تمام مواردی که قبلاً خواندیم، از جاه‌طلبی های او، تا موقعیت اجتماعی‌اش و یا غریزه‌اش برای توجه به شماره یک بودن ، همه و همه در نتیجه‌ی خلقیات مشخص او به وجود آمدند.با این حال، اغلب اوقات از این هوش سرشار خود ،  برای طراحی نقشه های وحشتناک و پنهان استفاده می کرد.

یکی از این رویداد های مهم ، زمانی بود که او دفتر خاطرات تام ریدل را در میان کتاب های جینی ویزلی قرار داد. در حالی که هنوز از ماهیت واقعی دفتر خاطرات خبر نداشت و این کار را صرفا برای آسیب رساندن به آرتور ویزلی و خانواده اش انجام داد. این حرکت کوچکی بود که خبر از نیاز شدید او به کینه توزی می داد. از طرفی این کار، او را قادر ساخت تا اعضای هیات مدیره مدرسه را برای اخراج موقت دامبلدور از مدرسه تحت فشار قرار دهد.

  • بنابراین، اگر می‌خواهید نمونه‌ای از این گونه اسلیتیرینی ها نباشید، لازم نیست بیشتر از این ، در مورد لوسیوس مالفوی بدانید! بارها از استعداد طبیعی زیرک بودنش استفاده کرد، گرچه نتیجه این زیرکی هایش ، او را به موجودی نفرت انگیز تبدیل کرد ؛ مانند تلاش بی نتیجه او در نبرد سازمان اسرار که علاوه بر منفور کردن او در نزد اربابش ، در نزد مرگ خواران نیز، منفور کرد.