اگر هری، رون و هرماینی هرگز در سنگ جادو با هم دوست نمی شدند؟
اگر هری هرگز با رون و هرماینی دوست نمی شد چه اتفاق می افتاد؟ آیا او در اسلیتیرین گروه بندی شده بود؟ ما در این بخش به واقعیت های جایگزین زندگی هری در کتاب اول می پردازیم ...
داستان ها، مانند زندگی، با تصمیمات تعیین می شوند. لرد ولدمورت تصمیم گرفت والدین هری پاتر را به قتل برساند. آلبوس دامبلدور تصمیم گرفت او را به عنوان یک نوزاد در میان دورسلی ها قرار دهد. دورسلی ها تصمیم گرفتند با هری مثل یک تکه آشغال رفتار کنند . تصمیم گیری ها، مسیرهایی هستند که ما از بین راه های دیگر انتخاب می کنیم! از این رو، علاقه ما نسبت به مسیرهای نرفته ،تصمیماتی که تا کنون نگرفته ایم، و اگر انتخاب های متفاوتی می کردیم چه اتفاقی می افتاد و ...
در دنیای کوانتومی، این موضوع به عنوان تفسیر جهان های متعدد و موازی شناخته می شود :
این نظریه که هر تصمیمی در واقع حکم یک نقطه اوج است، و تصمیمات جایگزین در شاخه های مختلف، در واقعیت های دیگر مسیرها تاثیر گذار می شوند. نقطه انشعاب اصلی مجموعه هری پاتر، اولین کتاب آن، هری پاتر و سنگ جادو است . اما مسیرهای جادویی که تا کنون پیموده نشده اند چیست؟ چه تصمیماتی می توانست این مجموعه را نسبت به چیزهایی که در مورد آن می دانیم تغییر دهد ؟ بیایید با هم آن ها را بررسی کنیم.
چه می شد اگر هری پاتر در دنیای ماگل ها بزرگ نمی شد؟
درست از همان فصل اول سنگ جادو ، یک تصمیم مهم گرفته شد: آلبوس دامبلدور تصمیم گرفت هری پاتر را با اقوام ماگلش، دورسلی ها، ترک کند، به این امید که او یک تربیت عادی را تجربه کند. اما اگر دامبلدور تصمیم دیگری گرفته بود چه؟ چه می شد اگر هری نیازی نداشت در جایی که خون مادرش بود باشد و در عوض در دنیای جادویی بزرگ شده بود؟
خوب، در یک مورد، می توان فرض کرد که هری پاتر فروتن، متواضع و گیج شده ای که در کتاب ها می شناسیم دیگر وجود خارجی نخواهد داشت! او با آگاهی کامل از جادو و شهرت خود ، قدم به هاگوارتز میگذاشت. آیا هری در حال شکل گیری به یک گیلدروی لاکهارت جدید بود؟ یا شاید، پس از اینکه برای هزارمین بار یک عکس سلفی جادویی از او درخواست می شد ، همراه با این جمله کلیشه ای که ”میتوانی موهایت را بلند کنی تا جای زخم را ببینیم؟“ ، دیگر از شهرتش خسته شده بود؟
در هر صورت ، این تردید نسبت به او وجود دارد که نحوه تربیت او ، قدرت لازم را برای مبارزه با لرد ولدمورت در او ایجاد کرده بود. دوران کودکی او با دورسلیها دوران لذت بخشی نبود، اما حداقل او را به کسی کهاکنون میشناسیم تبدیل کرد.
چه می شد اگر هری در سکوی نه و سه چهارم رون را ملاقات نمی کرد ؟
البته که همه چیز مستقیماً شکل نمیگیرد. بعضی مسائل در لحظاتی تصادفی تصمیم گیری میشوند. هری را در حال روبرو شدن با رون ویزلی در سکوی نهم و سه چهارم تصور کنید ، به این ترتیب او توانست از گذرگاه جادویی عبور کند. اگر شانس ایده های دیگری وجود داشت چه اتفاقی می افتاد؟ خوب، برای اولین مورد، هری احتمالاً برای رفتن به جایگاه قطار سریع السیر هاگوارتز تلاش می کرد. اما بیایید این گونه فرض کنیم که او آنقدر باهوش بود که خودش ، نحوه عبور از نه و سه چهارم را تشخیص می داد. چرا که در اینجای داستان، پیش آمد های بزرگتری نیز وجود دارد.
اگر هری رون را در ایستگاه کینگز کراس ملاقات نمیکرد، در قطار سریعالسیر هاگوارتز کنار هم نمینشستند، هرگز شیرینی نمیخوردند، و رون هرگز چوب جادویی خود را بیرون نمیآورد و هرماینیگرنجر، توجه یکی از آنها را به خود جلب نمیکرد! می بینید؟! مهم ترین چهره های مجموعه هری پاتر به این شکل با یکدیگر آشنا شدند. آیا وقایع مجموعه هری پاتر بدون وجود دوستی با رون رخ می داد؟ مثلاً اگر نویل لانگ باتم یا دریکو مالفوی را پیدا می کرد چه می شد؟ آیا هیچ یک از آنها در جستجوی سنگ جادو به او کمک می کردند یا می توانستند در یک بازی بزرگ شطرنج جادویی برنده شوند؟
چه می شد اگر هری در اسلیتیرین گروه بندی میشد؟
این پیشامد ها یک اتفاق بزرگ محسوب می شوند! لحظه ای که مجموعه های هری پاتر می توانستند به یکی از روش های پیش رو شکل گیرند .اگر هری در اسلیتیرین قرار می گرفت، مسیر او به شدت تغییر می یافت. به عنوان مثال، در این مورد تردیدی وجود داشت که او آیا چنین دوستی محکمی با رون یا هرماینی ایجاد کرده بود؟! اگرچه به این معنا نبود که او با دریکو مالفوی هم کنار می آمد. بالاخره او بدترین و مغرور ترین از نوع یک اسلیتیرینی بود.
عدم حمایت های دو شخصیت رون و هرماینی نیز توانایی هری در حل معماهای بزرگ مجموعه را زیر سوال می برد.
آیا در این شرایط یک دوست اسلیتیرینی قهرمان و فوق العاده باهوش به او کمک می کرد؟ یا شاید او فقط در یافتن سنگ جادو شکست می خورد و به این ترتیب، ناخواسته، چهار سال زودتر، جهان جادوگرها را به تاریکی باز می گرداند؟ حتی اگر این اتفاق می افتاد، آیا هری می توانست شمشیر گریفیندور را از کلاه گروه بندی در کتاب هری پاتر و تالار اسرار بیرون بکشد ؟
چه می شد اگر رون نسبت به هرماینی بد نبود؟
این یکی از آن چیزهایی است که ممکن است بی اهمیت به نظر برسد ، اما در واقع بسیار مهم است! در اوایل کتاب، هری و رون از قبل با هم دوست هستند، اما هنوز با هرماینیفوق العاده باهوش و درخشان، ارتباطی برقرار نکرده بودند. در واقع، پس از خودنمایی او در درس افسون ها، رون به طور خاصی نسبت به او بد رفتار می کرد .
- جای تعجب نیست که هیچ کس نمیتونه اونو تحمل کنه. اگه از من بپرسی میگم که اون یه کابوسه!
هری پاتر و سنگ جادو
هرماینی که این را شنید، با چشمانی خیس از آنجا دور شد. البته، این احتمال وجود دارد که هری، رون و هرماینی به شکل دیگری با هم ارتباط برقرار می کردند، اما همانطور که می دانیم، این بدرفتاری های رون بود که هرماینی را به سمت توالت دخترانه کشاند و او را در مسیر برخورد با یک ترول قرار داد ، که در نتیجه آن ، هری و رون به ماموریتی رفتند تا هرماینی را از دست ترول مذکور نجات دهند. شما نمی توانید نحوه شکل گیری پیوندی آن ها را ،قوی تر از این مورد تصور کنید. پس چرا این زنجیره اتفاقاتتا اینقدر مهم هستند؟
زیرا همانطور که قبلاً اشاره کردیم، هرماینی یکی از مهم ترین چهره های این مجموعه است:
نابغه ای تاثیر گذار برای حل اسرار پیش آمده برای هر سه نفر آنها در طول تمام این سالها!
فقط به داستان سنگ جادو دقت کنید ، جایی که هرماینی کتابی را پیدا می کند که رمز و راز نیکلاس فلامل را افشا می کند. یا فراتر از آن، جایی که او معمای تالار اسرار را در حالی که مانند یک تکه سنگ شده بود حل می کند، یا حوادث ناگوار یک روز را به وسیله یک زمان برگردان در کتاب زندانی آزکابان نجات می دهد . لیست کارهای او طولانی است. اگر این سه نفر با آن ترول ارتباط برقرار نمی کردند و هری و رون با هرماینی دوست صمیمی نمی شدند، می توان این گونه شرط بندی کرد که مجموعه هری پاتر تنها شامل دو شخصیت هری و رون می شد که تنها در مورد این مسائل گیج می شدند و هرگز چیزی را حل نمی کردند و در نهایت پیروزی ولدمورت بر آن ها سریع و آسان بود!